
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۶
۱
چنین در خاک اگر باشد تپش جسم نزارم را
زند بر شیشهٔ چرخ برین سنگ مزارم را
۲
نه تنها درد حرمان تو روزم را سیه دارد
چو داغ لاله در خون میکشد شبهای تارم را
۳
به یاد آن بهار جلوه گلریزان اشک من
کند رشک گلستان ارم، جیب و کنارم را
۴
عجب گر تا دم محشر زخواب ناز برخیزد
ربود از بسکه چشم نیم مست او قرارم را
۵
نشسته چو رگ یاقوت در خون جگر جویا
غمش در سختی از بس بگذراند روزگارم را
نظرات