
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۶۴
۱
چه دور گر به زبان تو دل موافق نیست
که صبح نیز در این روزگار صادق نیست
۲
دوا به درد کنیدم که در طبیعت دل
هوای کشور آسودگی موافق نیست
۳
همیشه سیلی جورم نواخت بر رخ دل
فغان که آن صنم دل نواز مشفق نیست
۴
فغان اهل محبت ز درد بی دردی است
بنالد آنکه ز بیداد عشق، عاشق نیست
۵
ز زلف وعدهٔ تاری نموده ای دوشم
خلاف عهد سر مویی از تو لایق نیست
۶
فروغ صدق ز سیمای او مجو جویا
چو شمع آنکه زبان با دلش موافق نیست
نظرات