
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۶۶
۱
به چشم اهل دل آن اشک اعتبار نداشت
که لخت لخت جگر را به روی کار نداشت
۲
کدام شمع در این تیره خاکدان افروخت
که تا سحر به رهش چشم انتظار نداشت
۳
مپرس حاد دل تیره ام که از دم صبح
کدام روز که این آینه غبار نداشت
۴
ز سرو و سوسن و گل داد خودنمایی داد
خوش آب و رنگ تری از تو نوبهار نداشت
۵
به کوه و دشت و چمن طرح سیر افکندم
گلی به رنگ تو امروز روزگار نداشت
۶
نهال آنکه بشد از گداز تن سیراب
چو نخل شمع بجز شعله برگ و بار نداشت
۷
جمیله بود عروس جهان ولی جویا
به چشم اهل نظر رنگ اعتبار نداشت
تصاویر و صوت

نظرات