
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۷۰
۱
تنها نه قلب دل نگه او شکسته است
بازار خوش نگاهی آهو شکسته است
۲
در باغ بهر مشق ستم هر بنفشه ای
پیش خط سیاه تو زانو شکسته است
۳
از بس سیاه مستی نازش زخود ربود
آن چشم را زبان سخنگو شکسته است
۴
امروز محتسب نه به می متهم شده است
این کاسه بارها به سر او شکسته است
۵
چون دیدنش توان که زهر تاب آن کمر
در دیدهٔ نظارگیان مو شکسته است
۶
قلب هزار دل شکند با اشاره ای
طرف کلاه ناز بر ابرو شکسته است
۷
امروز باز تا چه شنیدی، چه دیده ای؟
جویا چه شد که رنگ تو بر رو شکسته است
تصاویر و صوت

نظرات