
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۷۸
۱
لعلت مرا به کام دل آب حیات ریخت
گویی خدا ز شیرهٔ جان این نبات ریخت
۲
هنگامه ساز صد چو زلیخا و یوسف است
ته جرعه ای که حسن تو بر کاینات ریخت
۳
نام خدا، لبت رگ ابری است درفشان
از بس گهر زلعل تو حسن نکات ریخت
۴
هندوی چشم شوخ تو از سرخی خمار
امروز رنگ میکده در سومنات ریخت
۵
از حسن سیر مایه مرا در سبوی دل
جویا می نگاه به قصد زکات ریخت
نظرات