جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۲۸۱

۱

صبحدم خار چمن دامان آن دلجو گرفت

تا ز روی و موی او گل فیض رنگ و بو گرفت

۲

یافتم راه فنا را همچو شمع صبحدم

جبههٔ اندیشه ام تا جای بر زانو گرفت

۳

قطرهٔ اشکم چو گوهر بسته می ریزد زچشم

بسکه دل از سردمهریهای آن بدخو گرفت

۴

یک سر مو کم نکرد از دلرباییهای یار

خط مگر سرمشق پیچ و تاب از آن گیسو گرفت

۵

هر کرا در خورد استعداد جایی داده اند

لاله صحرا، گل چمن، سنبل کنار جو گرفت

۶

روی آن آیینه رو می گیرد از ما بیدلان

با وجود آنکه کی آیینه از کس رو گرفت

۷

چشم او، آیین ترکان، زلف، کیش هندوان

مذهب آتش پرستان خال روی او گرفت

۸

اشک چون از دل جدا شد بر کنار ما نشست

طفل بی مادر به پیش هر که آمد خو گرفت

۹

گوشه گیری را رسانیده به معراج قبول

تا دل آواره جویا گوشهٔ ابرو گرفت

تصاویر و صوت

نظرات