جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۲۹۴

۱

جوش اشکم از شفق بر آسمان خوناب ریخت

شیشهٔ رنگم شکست و بر زمین مهتاب ریخت

۲

پرتوی از آتش خوی تر بر کهسار تافت

از دل خارا شرر چون قطره های آب ریخت

۳

دور از آن خاک سر کوبسکه می پیچم به خویش

از جگر تا دیده اشکم رنگ صد گرداب ریخت

۴

تا نسیم نسترن زار بناگوشت وزید

شبنم از هر قطرهٔ اشکم در سیراب ریخت

تصاویر و صوت

نظرات