
جویای تبریزی
شمارهٔ ۲۹۵
۱
همین نه مصرع موزون تراقد دلجوست
که خط پشت لبت حسن مطلع ابروست
۲
شب فراق تو خوناب اشک سیلابی است
که کبک را به سر کوهسار تا زانوست
۳
به جنبش مژه چشمت گشود عقدهٔ دل
برات خرمی ما به شاخ این آهوست
۴
من و تو چون دو زبان قلم یکی شده ایم
میان ما و تو جویا نگنجد ار یک موست
نظرات