جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۳۰۱

۱

زبان تیغ تو در حشر عذرخواه من است

شهید عشقم و لب تشنگی گواه من است

۲

نشست تا به رخت گرد خط همی نالم

که آه از اثر آه صبحگاه من است

۳

بلند گشته چنان شهرت نکویی او

که آفتاب پرستار روی ماه من است

تصاویر و صوت

نظرات