
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۰۴
۱
از سوز سینه مغز سرم در گرفته است
باز چو شمع سوختن از سر گرفته است
۲
تیر گرفت بر سخنم کی رسد چو تیغ
طبعم زره به دوش زجوهر گرفته است
۳
تا مهر اوست انجمن افروز خاطرم
با شعله صحبت دل من درگرفته است
نظرات