
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۱۲
۱
دلم چو کام هوس زان دو ناب گرفت
دگر به ساقی کوثر که از شراب گرفت
۲
به سیل اشک ندامت کسی که تن در داد
پی عمارت عقبا گلی در آب گرفت
۳
خداگواست که چیزی به خویش نسپارد
محاسبی که تواند زخود حساب گرفت
۴
عرق فشان حجاب از نگاه گرم که شد
دگر که از گل رخسار او گلاب گرفت
۵
توان به راستی از اهل ظلم باج ستاند
خدنگ ما پر پرواز از عقاب گرفت
۶
زند به روی چمن دست روز استغنا
سحر که موج نسیم از رخت نقاب گرفت
۷
فتد چو پرتو خورشید بر گل رویش
گمان کنند خلایق که آفتاب گرفت
۸
هر آنچه یک نفس اندوخت از دلم مژگان
زبحر جویا در قرنها سحاب گرفت
تصاویر و صوت

نظرات