
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۱۵
۱
جنس آسایش متاع کشور بیگانگی است
گر فراغت هست با بال و پر بیگانگی است
۲
هر که راه آشنایی را زهر سوبسته است
اختلاط خلق با او از در بیگانگی است
۳
تن به جان بهر بریدن آشنایی می کند
این صدف گنجینه دار گوهر بیگانگی است
۴
اطلس در خون طپیدن بالش آمیزش است
مخمل خواب فراغت بستر بیگانگی است
۵
جام صاف وحشت از در کدورتها بریست
لالهٔ بی داغ در بوم و بر بیگانگی است
۶
آشنای مردم دنیا گرفتار خود است
راه بیرون آمدن از خود در بیگانگی است
۷
از دکان آشنایی جنس آسایش مجوی
این گهر جویا متاع بندر بیگانگی است
نظرات