جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۳۱۹

۱

آسوده دلی که بی قرار است

آن دیده خنک که شعله بار است

۲

چون آینه عیب جو در این بزم

تا عیب نماست عیب دار است

۳

کینم بدل تو بی مروت

پنهان در سنگ چون شرار است

۴

بر ساحت نه فلک کند سیر

هر کس بر خویشتن سوار است

۵

بر پشت لب تو سبزهٔ خط

چون موج نسیم نوبهار است

۶

فریاد تو مناسبت نجوید

با شعله که طفل نی سوار است

۷

در چشمم هر کنار موجی است

هر موج به چشم من کنار است

۸

گر غنچهٔ دل شکفته باشد

هر سوی که بنگری بهار است

۹

هرگز روی خوشی نبیناد

هر دل که نه از غمت فگار است

۱۰

صبر و دل بیقرار عاشق

پیمانه و دست رعشه دار است

۱۱

پیراهن جسم نازک او

جویا از نکهت بهار است

تصاویر و صوت

نظرات