
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۲۰
۱
نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف
دانه ام همچون زمرد سبز از آب خود است
۲
عاشق و معشوق در چشم حقیقت بین یکی است
نور بر رخسارهٔ خورشید بیتاب خود است
۳
دل که از آمیزش مردم کم از بتخانه نیست
گر کند پهلو تهی از خلق محراب خود است
۴
خانهٔ چشم مرا بدنام ویرانی مباش
کاین بنای سست پی در راه سیلاب خود است
۵
از جگر جویا نشد منت کش نقد سرکش
همچو شبنم دیدهٔ عشاق سیراب خود است
تصاویر و صوت

نظرات