
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۲۵
۱
شاهد اقبال در آغوش رندان خفته است
دولت بیدار زیرپای مستان خفته است
۲
در حقیقت کمتر از شمشیر خوابانیده نیست
وای بر قاتل اگر تیغ شهیدان خفته است
۳
کی تواند ظرف صهبای خیالش گشت دل
یاد چشم مست او در خلوت جان خفته است
۴
دام صد نیرنگ باشد هر خم مرغوله اش
فتنه ها زیر سر زلف پریشان خفته است
۵
چون تواند عقل پیرامون ما گردد که دل
در بر دیوانه شیر در نیستان خفته است
نظرات