
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۳۰
۱
برخاک آنچه از مژهٔ ما چکیده است
صد آنقدر به دامن دل واچکیده است
۲
صد چشمه ام ز هر بن مو جوش میزند
خون جگر ز دیده نه تنها چکیده است
۳
پیوسته در نهاد زمین شور قلزم است
بر خاک اشک از مژه ام تا چکیده است
۴
شرمنده ام که خون دل بی ادب چرا
بر دامنش ز زلف چلیپا چکیده است
۵
فریاد از فراق تو کز چشم تر مرا
در هر فشردن مژه دریا چکیده است
۶
موج میست لعل تو یا بال مرغ روح
یا قطره خون که از دل جویا چکیده است
تصاویر و صوت

نظرات