جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۳۳۱

۱

از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست

الفتی این زخم را با مرهم کافور نیست

۲

هر چه در هر جا نباشد تحفه بودن را سزاست

در جناب کبریا جز عجوز ما منظور نیست

۳

بادهٔ پرزور نتواند زجا بردار دم

چون کنم کز ضعف رفتن از خودم مقدور نیست

۴

از شکفتن در بهار زندگی بی بهره است

هر کرا زخم دلش مانند گل ناسور نیست

۵

هر قدر بیگانه تر معنی به دل نزدیک تر

یار اگر دوری گزیند از بر ما دور نیست

۶

شعلهٔ آواز چون دل را بر آتش می کشد

حسن شوخی در پس این پرده گر مستور نیست

۷

پیش آن کو یافت جویا نشئهٔ بیداد عشق

فرقی از خون جگر تا بادهٔ انگور نیست

تصاویر و صوت

کلیات جویا تبریزی - با مقابله دو نسخه خطی قدیمی و تصحیح و مقدمه و شرح حال به کوشش دکتر محمد باقر، دانشگاه پنجاب، 1337 - میرزا داراب بیگ جویا (جویا تبریزی) - تصویر ۵۴۸

نظرات