
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۳۸
۱
کم گرفتن عشق را بسیار کافر نعمتی است
شکوه از جورش مکن زنهار کافر نعمتی است
۲
با وجود دست و پا در راه جست و جوی او
اندکی استادگی بسیار کافر نعمتی است
۳
بی خودی مفتاح قفل بستهٔ دل بود
شکوه از مستی مکن مکن هشیار کافر نعمتی است
۴
در شب وصلش که بعد از عمرها رو داده است
باده نوشان مستی سرشار کافر نعمتی است
۵
چون توانم گفت زنار دلم گردیده زلف
زلف را مانایی زنار کافر نعمتی است
۶
ای که همچون سینه ات صندوق سری داده اند
راز پنهان بر لب اظهار کافر نعمتی است
۷
منکه جویا از خیالش در بهشت افتاده ام
آرزو کردن وصال یار کافر نعمتی است
نظرات