
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۴
۱
نیست باکی زآتش سودا دل شوریده را
کی هراس از برق باشد کشت آفت دیده را
۲
تهمت آلود علایق چون شود عزلت گزین؟
گرد ره کی می نشیند دامن برچیده را؟
۳
حلقه های دود آهم می شود قلاب دل
در نظر آرم چو آن مژگان برگردیده را
۴
کی شوم روشن سواد زلف او از دیدنی
کس به یک خواندن نفهمد معنی پیچیده را
۵
چشم خواب آلود او را سرمه بیهوشی فزود
خامشی افسانه باشد فتنهٔ خوابیده را
نظرات