جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۳۴۳

۱

زبان که منصب او پادشاهی سخن است

مدام بر در دل در گدایی سخن است

۲

مرا کلام مسلسل کشیده در زنجیر

کمند صید دل من رسایی سخن است

۳

تلاش معنی بیگانه تا توانی کن

اگر ترا هوس آشنایی سخن است

۴

زنرگس تو رواج دگر گرفته سخن

به دور چشم تو عهد روایی سخن است

۵

چو آفتاب که روی زمین منور ازوست

فروغ عالم دل روشنایی سخن است

۶

نصیب غنچه لب بستهٔ دلم بادا

شکفتگی که گل آشنایی سخن است

۷

درستی سخن از اهل درد جو جویا

شکسته حالی ما مومیایی سخن است

تصاویر و صوت

نظرات