جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۳۴۸

۱

دست در کار زن آخر نه ترا کاری هست

نقد فرصت مده از دست که بازاری هست

۲

چه غم از تابش خورشید قیامت باشد

همچو آه سحر آنرا که هواداری هست

۳

به هنر کوش که محبوب خلایق گردی

آری آنجا که متاعیست خریداری هست

۴

با دل هر که به وصف دهنت نکته سراست

منصب محرمی عالم اسراری هست

۵

شعله عشق نماندست نمی در جگرم

دیده گو اشک مبار آه شررباری هست

۶

داده در وجه پریشانی خاطر جویا

درکف هر که چو گل درهم و دیناری هست

تصاویر و صوت

نظرات