
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۵
۱
ضعف کرد آگه از احوالم دلارام مرا
رنگ از رخ رفتهٔ من برد پیغام مرا
۲
ترسم از جوش نزاکت چون رگ گل جا کند
تار پیراهن به تن شوخ گل اندام مرا
۳
دام در خاکی بود هر جلوه موج مرا
بگذراند بسکه غم در کلفت ایام مرا
۴
همچو آن زخمی که بعد از به شدن آید بهم
محو می سازد نگین از ننگ من نام مرا
۵
بسکه جویا خو به سختیهای دوران کرده ام
در دل خارا شرر کی دارد آرام مرا
نظرات