
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۵۲
۱
آن را که غباری به رخ از تربت طوس است
در دیده اش اکلیل شهان، تاج خروس است
۲
دنیا که به چشم تو بود زال کهن سال
در دیدهٔ بالغ نظران تازه عروس است
۳
هر غنچه که دیدم بهم آورده لب شوق
بر نقش کف پای تو آمادهٔ بوس است
۴
هر نرگس گلزار بود دیدهٔ عبرت
هر برگ گل باغ، کف دست فسوس است
۵
جز سرزنش از اهل جهان قسمت او نیست
در پرورش دور شکم آن که چوکوس است
۶
چون آینه جویا همه جا روی بیاید
آنرا که بری چهره اش از نقص عبوس است
نظرات