جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۳۶

۱

بیا از قید بیدردی دمی آزاد کن ما را

ز درد ساغر غم ای محبت شاد کن ما را

۲

نوشتم در وصیت نامهٔ طومار آه خود

که صیدی را به خون غلطان چو بینی یاد کن ما را

۳

خمارم رهبر دشت فنا گردید ای ساقی

کرم فرما و از ته جرعه ای ایجاد کن ما را

۴

خراب رنجش بیجا شده معمورهٔ طاقت

بیفشان گرد کلفت از دل و آباد کن ما را

۵

خماره باده غفلت فراوان درد سر دارد

زسر جوش ندامت ساغری امداد کن ما را

۶

سراغ ما نمی یابی مگر در وادی عنقا

زخود رفتن به هر جا می رسی فریاد کن ما را!‏

تصاویر و صوت

نظرات