
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۷۶
۱
تا لبم همزبان خاموشی است
سخنم ترجمان خاموشی است
۲
نگه عجز بی زبانانت
ترجمان زبان خاموشی است
۳
مأمنی در جهان اگر باشد
کنج دارالامان خاموشی است
۴
جنس آسایشی نمی باشد
ور بود در دکان خاموشی است
۵
خوش عقیقی است لعل کم حرفش
که به زیر زبان خاموشی است
۶
از لب کم سخن ترا امشب
چه نمکها به خوان خاموشی است
۷
حرف و صوتش نیارد از جا برد
گوش دل بر بیان خاموشی است
۸
گره ابروی حیا جویا
مهر درج دهان خاموشی است
نظرات