جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۳۷۷

۱

بدکاره رحمت از چه سبب چشمداشت داشت

دهقان امید حاصل هر چیز کاشت داشت

۲

گفتم مگر زباده چو گل بشکفانمش

می خورد و سرگرانی نازی که داشت داشت

۳

روزش مدام عید و شبش قدر بوده است

هر کس نه فکر شام و نه امید چاشت داشت

۴

زین خاکدان کسی که بشد از دل سلیم

نقدی که بهر توشه عقبی گذاشت داشت

۵

جویا ندید از غم عشق تو فتح باب

امیدها ز هر چه که بر دل گماشت داشت

تصاویر و صوت

نظرات