
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۸
۱
در عشق دل چو مخزن اسرار شد مرا
آئینه تجلی دیدار شد مرا
۲
از بس نهان ز درد تو در گرد کلفتم
رنگ شکسته رخنهٔ دیوار شد مرا
۳
برباد پای شوق و برون تاختم زخویش
پست و بلند مرحله هموار شد مرا
۴
باشد مدام گرم پرافشانی از طپش
دل عندلیب آن گل رخسار شد مرا
۵
تنگی دل فزود به کتمان راز عشق
قفل در خزینهٔ اسرار شد مرا
نظرات