
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۸۷
۱
نبود دلی که در طلب اعتبار نیست
آسودگی گل چمن روزگار نیست
۲
از فیض داغ عشق که گل گل شکفته است
دل را امید و بیم خزان و بهار نیست
نظرات