
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۸۹
۱
ای خودآرا ترسم از پهلوی دلآزاریت
دود برخیزد چو شمع از طرهٔ زرتاریت
۲
همچو آن چشمی که مژگان باز در دیدن کند
برتنم بگسیخت تار بخیه زخم کاریت
نظرات