
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۹۱
۱
سهل باشد دل گر آن چشم سیه دزدیده است
داغ از بیداد او کز من نگه دزدیده است
۲
کار دست انداز حسن او زبس بالا گرفت
بارها خورشید را از سر کله دزدیده است
نظرات