
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۹۴
۱
دیدم کلاه ابروی آن کجکلاه کج
از پیچ و تاب شد به دلم تیر آه کج
۲
کج کج بود خرام سیه مست باده را
چشمت از کند به سوی من نگاه کج
۳
افغان دل به نالهٔ زنجیر شد بدل
بر عارضش فتاده چو زلف سیاه کج
۴
افتاد تاج مهر به خاک از سر فلک
بر سر چو از غرور نهادی کلاه کج
۵
جز حق پرستی راست از کس طمع مدار
کج می رود رونده چو گردید راه کج
نظرات