
جویای تبریزی
شمارهٔ ۳۹۹
۱
هر کس شود اسیر تو بالا بلند شوخ
از خود رود به دوش فغان چون پسند شوخ
۲
بیرون کسی ز دائرهٔ حکم زلف نیست
برگردن که حلقه نزد این کمند شوخ
۳
ترسم که چون نبات لبش را دهد گداز
ترخنده های آن صنم نوش خند شوخ
۴
شلاق تر زنرگس بیمار او کجاست
خواهی اگر مصاحبت دردمند شوخ
۵
از باد پای عمر مجو آرمیدگی
جویا عنان گسسته رود این سمند شوخ
نظرات