
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴
۱
ساخت عکس عارضت رشک بهار آیینه را
تا تو ره دادی بیفزود اعتبار آیینه را
۲
گرد کلفت می نشیند بر دل از اندک غمی
می کند آهی نهان زیر غبار آیینه را
۳
شوخی حسن ترا نازم صفایش کم مباد
می کند دایم ز رویت شرمسار آیینه را
۴
در پناه جرأتیم ایمن ز جور دشمنان
دایم از شمشیر می سازیم چار آیینه را
۵
بشکن ای جویا دل آسوده را از سنگ درد
پیش مردان نیست اصلا اعتبار آیینه را
نظرات