
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۰۳
۱
دل وارسته را پروای سیم و زر نمیباشد
چو رنگ از رخ پرد محتاج بال و پر نمیباشد
۲
غزالان سر به صحرا دادهٔ رشکند در دورش
ز هم چشمی بلایی در جهان بدتر نمیباشد
۳
نباشد طبع عالیفطرتان را احتیاج می
که تیغ کوه را حاجت به روشنگر نمیباشد
۴
کدامین روز عکس عارضش در جلوه میآید
که صبح آفتاب آیینه را در بر نمیباشد
۵
سحرگه روشن از بالای خورشید برین گردد
بلی صدق و صفا بیپاکی گوهر نمیباشد
۶
توان با پنجهٔ زاری گرفتن دامن وصلش
میسر کام دل جویا به زور و زر نمیباشد
نظرات