
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۰۶
۱
شور آمد آمد صد مدعا گردد بلند
در دل شب چون زلب نام خدا گردد بلند
۲
قمری مستی ست پنداری به پرواز آمده
چون کف خاکستر ما بر هوا گردد بلند
۳
صفحهٔ تصویر سازد پرده های گوش را
چون به یاد عارضی فریاد ما گردد بلند
۴
بی تو سرو آه از بالای ضعف پیکرم
همچو قد کودکان در سالها گردد بلند
۵
سرو او چون جلوه پیرایی کند در صحن باغ
نخل را از هر ورق دست دعا گردد بلند
۶
بر مآل کار خود غیر از کف افسوس نیست
هر کجا بر عاجزی دست جفا گردد بلند
۷
این به طور آن غزل جویا که خان فرموده اند
گر زپای افتاده ای دست دعا گردد بلند
نظرات