جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۴۰۸

۱

جگر در تشنگی جان‌بخشیی کز آب می‌بیند

دل افسردهٔ ما از شراب ناب می‌بیند

۲

ز بس در گرم سیر آرزو لب تشنهٔ وصل است

دلم شد آب و خود را همچنان بی‌تاب می‌بیند

۳

کسی کو لعل آن لب را به برگ گل دهد نسبت

نشاط مستی می از گلاب ناب می‌بیند

۴

دل روشن ترا در دیده‌ات معیوب بنماید

نگون می‌بیند ار خود را کسی در آب می‌بیند

۵

چنان در خود فرو رفته است سرگردان فکر او

که از تمثال خود آیینه را گرداب می‌بیند

۶

سیه کرده است تا جویا به صبح گردنش چشمی

نمکم در دیده‌ها از جلوهٔ مهتاب می‌بیند

تصاویر و صوت

کلیات جویا تبریزی - با مقابله دو نسخه خطی قدیمی و تصحیح و مقدمه و شرح حال به کوشش دکتر محمد باقر، دانشگاه پنجاب، 1337 - میرزا داراب بیگ جویا (جویا تبریزی) - تصویر ۵۸۷

نظرات