جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۴۱۰

۱

چو دست جرأتش طرح شکار شیر می‌ریزد

گداز اشک خون ز دیدهٔ نخچیر می‌ریزد

۲

چنان گرد کدورت دور ازو در سینه جا دارد

که آهم بر زمین سنگین‌تر از زنجیر می‌ریزد

۳

به خاک از بس خیال صورتش با خویشتن بردم

به بام و در غبارم گردهٔ تصویر می‌ریزد

۴

سر و کارم به آتشپاره‌ای افتاد کز خویش

چو از گلبرگ شبنم جوهر از شمشیر می‌ریزد

۵

دل افسرده‌ام را بس که سختی پیش می‌آید

نفس بر لب مرا همچون دم از شمشیر می‌ریزد

۶

دلم جویا شکار آتشین‌خویی‌ست کز بیمش

جگر خون می‌شود از کنج چشم شیر می‌ریزد

تصاویر و صوت

کلیات جویا تبریزی - با مقابله دو نسخه خطی قدیمی و تصحیح و مقدمه و شرح حال به کوشش دکتر محمد باقر، دانشگاه پنجاب، 1337 - میرزا داراب بیگ جویا (جویا تبریزی) - تصویر ۵۹۰

نظرات