
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۱۴
۱
کسیکه رفتن ازین نشئه در نظر دارد
به قدر طول سفر زاد راه بردارد
۲
فریب خوردهٔ دولت قرین آفتهاست
زموج آب گهر کشتیش خطر دارد
۳
کسیکه آن مژه گردیده تکیه گاه دلش
هزار نشتر الماس در جگر دارد
۴
بود نهایت سیر فغان زلب تا گوش
ز دل چو ناله برآید به دل اثر دارد
۵
خوش است بی سر و پایی ولی زخود رفتن
زحق نمی گذرم عالمی دگر دارد
نظرات