جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۴۲۰

۱

چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد

که از نفس رگ جانم فتیله عنبر شد

۲

مراد مرد ترقی است در مراتب عشق

اگر نه به شد داغ دل تو بهتر شد

۳

بتی که نرگس مستش بلای جان و دل است

کشید سرمه به چشم این بلای دیگر شد

۴

ز سر نامهٔ دل تا دلت شود آگاه

پرید رنگ چو از چهره ام کبوتر شد

۵

نبرد شیر فلک عار باشدش جویا

کسیکه چون تو سگ آستان حیدر شد

تصاویر و صوت

نظرات