
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۲۱
۱
در کنار خویش هر کس آن برو دوش آورد
آفتابی را چو ماه نو در آغوش آورد
۲
جیب صبح از رشک بر باد دریدن می رود
گر صبا بویی از آن نسرین بناگوش آورد
۳
کافرم گر هیچ هندو با مسلمان کرده است
بر سر دل آنچه آن چشم قدح نوش آورد
۴
چون کلاه ناز بر سر کج نهد خورشید من
آسمان را از مه نو حلقه در گوش آورد
۵
می رود بر باد سرپوش فلک همچون حباب
گر دلی را آتش شوق تو در جوش آورد
نظرات