
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۲۵
۱
دل که در او سوز عشق راه ندارد
روشنیی از چراغ آه ندارد
۲
خانه به دوش فنا به رنگ حباب است
هر که عنان نفس نگاه ندارد
۳
هست دلم راز پهلوی زر داغت
دولت نقدی که پادشاه ندارد
۴
گوهر آن گوشواره مهر فروغ است
روشنی این ستاره ماه ندارد
۵
هست مرا عالمی ز ضعف که در وی
کاه ربا زور جذب کاه ندارد
۶
نالهٔ من چون جرس شکافت فلک را
هیچ اثر در دل تو آه ندارد
نظرات