جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمارهٔ ۴۵

۱

زراحت بیش بینند اهل خواری پایمالی را

بجز افتادگی تعبیر نبود خواب قالی را

۲

مکدر خاطرم سا قی، از آن می ریز در کامم

که می سازد بلورین از صفا جام سفالی را

۳

به عالم اعتبار کیمیا می داشت جمعیت

به زلف او نمی دادند اگر آشفته حالی را

۴

فرنگی نرگسش چون می به جام طاقتم ریزد

کنم آب خمار او شراب پرتگالی را

۵

نگاهی چشم دارم از تو کز وی بوی لطف آید

چه پیمایی به من ساقی دمادم جام خالی را

۶

برات عشرتم بر گلشن کشمیر شد جویا

بحمدالله که دارم منصب آسوده حالی را

۷

بنگر رخ بر گلشن کشمیر شد جویا

بحمدالله که دارم منصب آسوده حالی را

تصاویر و صوت

نظرات