
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۵۰
۱
جرأت می بین که مور ار بادهٔ بی غش زند
خویش را چون خال رخسار تو بر آتش زند
۲
صد دلار بیتاب در خوناب حسرت میتپد
ترک من دست خودآرایی چو بر ترکش زند
۳
چشم بدمستش به قصد بیدلان در هر نگاه
دست از مژگان به تیغ ابروی دلکش زند
۴
شوقی را چون اختیار باده پیمایی دهند
جام گردون را کند خالی اگر یک کش زند
۵
میرود جویا کتان صبر بر باد فنا
بر میان چون دامن ناز آن بت مهوش زند
نظرات