
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۵۳
۱
غمم را واله شیرین و لیلا برنمی تابد
که سیل گریه ام را کوه و صحرا برنمی تابد
۲
گل چاکش به رنگ غنچه در جیب و بغل ریزد
می زورین ما را ظرف مینا برنمی تابد
۳
دل پراضطراب من زضبط اشک تنگ آمد
شکوه گوهرم را شور دریا برنمی تابد
۴
زیاد آرزو مانند گل از یکدگر باشد
دل آزرده ام بار تمنا برنمی تابد
۵
زلعلش نوش دارویی مگر گردد روان بخشم
مریض درد او ناز مسیحا برنمی تابد
۶
نخواهم گر همه در دست جویا از فلک هرگز
دل وارسته ام ننگ تقاضا برنمی تابد
نظرات