
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۵۷
۱
همچو جوهر همه تن دیدهٔ حیران کردند
سخت مستغرقم این آینه رویان کردند
۲
آه چون غنچه به یک جنبش مژگان این قوم
مشت چاک دل ما را به گریبان کردند
۳
غنچه سان بسکه زخوناب جگر لبریزم
خنده را بر لب ما زخم نمایان کردند
۴
گذر قافلهٔ اشک به مژگان افتاد
خار را فرش ره آبله پایان کردند
۵
هیچ کس غنچه ای از باغ وصال تو نچید
همه چون لاله گل داغ به دامان کردند
تصاویر و صوت

نظرات