
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۶۱
۱
سر به دورانت تهی از آرزو هرگز مباد
خالی از صاف خیالت این کدو هرگز مباد
۲
آب و رنگ آن گل رو سایه پرورد حیاست
آتش می پرده سوز شرم او هرگز مباد
۳
داغ خواری لازم روی طلب باشد چو ماه
در جهان یارب کسی بی آبرو هرگز مباد
۴
بر جراحت سونش الماس ریزد ناصحم
چاک دل منت کش زخم رفو هرگز مباد
۵
حسن را با ناز جویا اختلاط رنگ و پوست
از گل رویش جد این رنگ و بو هرگز مباد
نظرات