
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۶۷
۱
دل صاف من از وضع جهان کلفت نمیگیرد
بلی آیینه زنگ از زشتی صورت نمیگیرد
۲
توانایی صبرم کاش میبودی ازین داغم
که دست ناتوانی دامن طاقت نمیگیرد
۳
زبان هر گیاهی از مآل هستیش گوید
دل ما غافلان زین خاکدان عبرت نمیگیرد
۴
چو تنهایی نباشد اهل دل را مجلسآرایی
دل ارباب وحدت هرگز از خلوت نمیگیرد
۵
ز فیض ناتوانی منصب وارستگی یابی
که دست زور هرگز دامن دولت نمیگیرد
۶
ز آمیزش چنان رم کرده عنقای دلم جویا
که با وحشت هم این بیگانهخو الفت نمیگیرد
نظرات