
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۷۱
۱
در هر شکنی آهم لختی زجگر دارد
زین نخل عجب دارم تا ریشه ثمر دارد
۲
خوش خط شده زان حسنش کز سبزهٔ پشت لب
سرمشق خط یاقوت در مدنظر دارد
۳
بر سر زندش فردا ز افسوس و پشیمانی
آنکس که ز ناز امروز دستی به کمر دارد
۴
فریاد که ننماید جا در دل چون سنگش
هر چند که فریادم در سنگ اثر دارد
۵
دل بستهٔ زنجیرش جان هم شده نخجیرش
از زلف تو می ترسم کاین مار دو سر دارد
۶
در صیدگهش جویا شیران به کمند آیند
دل دادهٔ او باشد آن کس که جگر دارد
نظرات