
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۷۴
۱
چشم خودبینی که مست جام زیبایی بود
همچو نرگس بی نصیب از فیض بینایی بود
۲
ای حکیم از جام یکرنگی به بزم ما بنوش
مجلس احباب ما را فیض تنهایی بود
۳
می شود احرام بند کعبهٔ مقصود دل
کشتی می در محیط غم چو دریایی بود
۴
حلقه چون گردد بقدر زور برگردد کمان
خم به پشت چرخ درخورد توانایی بود
۵
هرگز از کوتاه پروازی به مقصد ره نبرد
آنکه چون طاووس در بند خودآرایی بود
۶
گرد میدانش بود نور نگاه عاشقان
بسکه فرش راه او چشم توانایی بود
نظرات