
جویای تبریزی
شمارهٔ ۴۷۷
۱
دلم در رقص مانند شرر از ساز می آید
به بال شعلهٔ آواز در پرواز می آید
۲
زکنج لب به رنگ نافه از آهو فرو ریزد
ز بس آه من از دل سر به مهر راز می آید
۳
نشان ناجوانمردی بود فکر خودآرایی
کی از طاووس آید آنچه از شهباز می آید
۴
ز بس سر در گریبان خموشی غنچه سان ماندم
به گوشم از شکستن های دل آواز می آید
۵
به پای صید مطلب رشتهٔ طول امل بستی
رها هر چند سازی در کف دل باز می آید
۶
در و دیوارها را مستعد رقص می بینم
مگر جویا به بزمت امشب آن طنار می آید
نظرات